ماهی کوچولو
دخترم ماهی کوچولو شده .
موضوع از این قراره که ما یه روزی که خونه ی خاله فرشته مهمون بودیم . توی تنگشون ماهی داشتن ومامی هم خواست مشغولت کنه که ماهی رو نشونت دادم و بهت گفتم مامانی ببین چقدر نازه این ماهی و شما هم خیلی ذوق کردی .
لبهامو مثل ماهی میکردم و نشونت می دادم .مثل بازو بسته کردن لبهای ماهی.
که شما عسلم هم یه دل نه صد دل عاشق ماهی شدی .و تند تند لبهای نازتو بهم می چسبوندی و میگفتی ماه ماه یعنی ماهی
قربون این لبهای نازت برم . چه ماهی کوچولوم نازه . چه لبهای نازی داری . عین ماهیها باز و بسته می کردی ومن هم بغلم گرفتم و می بوسیدمت و شما هم تند تند تکرارش میکردی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی