لحظه تحویل سال 1392
جشن شکوفايي و رقص شاپرکها دعوت نمود....
دوباره را اغاز نمايند...
اورد
شستشو مي دهند.....
صبح تصمیم گرفتیم برا سال تحویل تو ساحل باشیم اینه که لباساتو پوشوندم و خودمون آماده شدیم و رفتیم. هفت سین رو هم تو چادر چیدیم البته عمه فهمیه زحمتشو کشید و با وسایلهایی از قبل آماده کرده بود کنار هم چید و متاسفانه شما خواب بودی و برای سال تحویل عجب ترقه بازیی راه انداخته بودن ولی مگه بیدار میشدی ، من هم میترسیدم خدایی نکرده روت بیوفته ،دوروبرتو با بالش و وسایلی که بود پوشونده بودم و خودم کنارت نشته بودم ولی ناگفته نباشه که اعتراف کنم که مامانیت هم از ترقه هایی که صدای بلندی دارن میترسهلحظه تحویل سال نزدیک شدو من هم داشتم دعای سال تحویل رو میخوندم و آرزوی سلامتی و خوشبختی و پیشرفت برا همه میکردم مخصوصا" برا عسلم و بابایی وخونواده هامون .
عمو فرید و ایلیا و آیدا و آرمین هم بیرون چادر داشتن بادبادک پرانی میکردن .
افسوس دختر کوچولوی من در خواببود و بعد از کمی بیدار شدی باهمناهارمونو خوردیم و شما هم عیدی هاتو گرفتی و این هم چند تا عکس خاطره انگیز از اون لحظه ها:
بعد بیدار شدن هم هی دریا دریا میگفتی ، البته کلمه دریا رو هم برا اولین تو آستارا یاد گرفتی .
ما هم تصمیم گرفتیم فردا ظهر بیاریمت دریا تا بازی کنی و دریارو از نزدیک ببینی .
دوست داریم عشق ابدیمون و هر چی دعای خوب داریم برات آرزو میکنیم.
سال نو مبارک